خلافت عباسی توسط نوادگان عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر، که از بنی هاشم بود در سال ۷۵۰ میلادی در حران تأسیس شد. مرکز این خلافت بعدها از حران به بغداد منتقل شد، حکومت عباسی در بغداد در سال ۱۲۵۸ میلادی پس از یورش مغولان به پایان رسید. سپس توسط بازماندگان این دودمان حکومت مذکور به قاهره منتقل شد؛ در سال ۱۵۱۹۹ میلادی پس از فتح شام ومصر توسط ارتش عثمانی سلسله عباسیان منقرض شد.
بنی عباس در سیاست داخلی و اداره کشور مانند امویان همان سیستم اداری و روش ایرانیان را پسندیدند و پیش گرفتند. خلافت بنی عباس در سال ۱۳۲ هجری قمری توسط شخصی به نام سفاح تشکیل شد. مردی که در به قدرت رساندن خلافت بنی عباس نقش مهمی داشت ابو مسلم خراسانی بود که بعدها توسط منصور جانشین و برادرزاده سفاح به قتل رسید. منصور حکومتی را که عمویش پایهگذاری کرده بود قدرتمند کرد و پایتخت حکومت بنی عباس را به شهر بغداد منتقل کرد و تمامی دشمنان خود را به شدت سرکوب کرد. قدرتمندرین فرمانروای خاندان بنی عباس هارون الرشید است که در زمان او قلمرو خلافت بنی عباس در اوج وسعت قرار داشت. با این همه بسیاری که از قدرتی که به هارون الرشید نسبت میدهند به خاطر وزیر بزرگ او یحیی برمکی بود. یحیی برمکی با هارون الرشید بزرگ شده بود با این حال بعدها به دلیل قدرت بسیاری که به دست آورده بود کشته شد. بعد از مرگ هارون الرشید میان دو پسر او امین و مأمون بر سر قدرت درگیری اتفاق افتاد. امین بعد از پنج سال حکومت توسط برادر خود کشته شد. چون مأمون به یاری ایرانیان به قدرت رسید پایتخت بنی عباس را از بغداد به شهر مرو در خراسان انتقال داد. این کار مأمون با مخالفت شدید بزرگان خاندان بنی عباس قرار گرفت. مأمون برای اینکه بزرگ شیعیان یعنی علی بن موسی الرضا را زیر نظر مستقیم خود بگیرد، او را به مرو آورد و مقام ولیعهدی را به ایشان پیشنهاد کرد. علی بن موسی الرضا به شرط آنکه در کارهای سیاسی دخالتی نکند و هیچکسی را عزل یا نصب نکند قبول کرد با این وجود یک سال بعد ایشان توسط خلیفهٔ بنی عباس مسموم و کشته شد و مأمون دوباره پایتخت بنی عباس را به بغداد انتقال داد. بعد از مرگ مأمون قدرت خاندان بنی عباس رو به انحطاط نهاد و قسمتهای قلمرو این حکومت سر یه طغیان برداشتند و حکومتهایی برای خود تشکیل دادند. شاید بعد از مأمون بتوان به دو نفر از خلفای بنی عباس اشارهٔ کوتاه کرد. یکیمعتمد که در زمان او یکی از شاهان ایران به نام یعقوب لیث برای سرنگونی حکومت بنی عباس به بغداد حمله کرد ولی شکست خورد و کمی بعد بر اثر بیماری درگذشت. دیگری الناصر که تلاش بسیاری کرد تا حکومت ایرانی خوارزمشاهیان را در خراسان سرنگون کند و به همین جهت مغولان را تحریک کرد که به ایران حمله کنند. آخرین خلیفهٔ بنی عباس مستعصم از مغولان شکست خورد و تسلیم شد و حکومت بنی عباس سرنگون گردید
زمامداری ۵۰۸ ساله خلفای عباسی با غارت و تسخیر بغداد توسط مغولان به پایان رسید.
فهرست خلیفهها
- عباسیان (۱۲۵۸→ ۷۵۰)

# | خلیفه | هجری قمری | میلادی |
---|---|---|---|
خلفای عباسی | |||
۱ | ابوالعباس سفاح | ۱۳۱–۱۳۶ | ۷۵۰–۷۵۴ |
۲ | منصور (خلیفه) | ۱۳۶–۱۵۸ | ۷۵۴–۷۷۵ |
۳ | مهدی (خلیفه) | ۱۵۸–۱۶۹ | ۷۷۵–۷۸۵ |
۴ | هادی (خلیفه) | ۱۶۹–۱۷۰ | ۷۸۵–۷۸۶ |
۵ | هارون الرشید | ۱۷۰–۱۹۳ | ۷۸۶–۸۰۹ |
۶ | امین (خلیفه) | ۱۹۳–۱۹۸ | ۸۰۹–۸۱۳ |
۷ | مأمون | ۱۹۸–۲۱۸ | ۸۱۳–۸۳۳ |
۸ | معتصم | ۲۱۸–۲۲۷ | ۸۳۳–۸۴۲ |
۹ | واثق | ۲۲۷–۲۳۲ | ۸۴۲–۸۴۷ |
۱۰ | متوکل | ۲۳۲–۲۴۷ | ۸۴۷–۸۶۱ |
۱۱ | منتصر | ۲۴۷–۲۴۸ | ۸۶۱–۸۶۲ |
۱۲ | مستعین | ۲۴۸–۲۵۲ | ۸۶۲–۸۶۶ |
۱۳ | معتز | ۲۵۲–۲۵۵ | ۸۶۶–۸۶۹ |
۱۴ | مهتدی | ۲۵۵–۲۵۶ | ۸۶۹–۸۷۰ |
۱۵ | معتمد (خلیفه) | ۲۵۷–۲۷۹ | ۸۷۰–۸۹۲ |
۱۶ | معتضد | ۲۷۹–۲۸۹ | ۸۹۲–۹۰۲ |
۱۷ | مکتفی | ۲۸۹–۲۹۵ | ۹۰۲–۹۰۸ |
۱۸ | مقتدر (خلیفه) | ۲۹۵–۳۲۰ | ۹۰۸–۹۳۲ |
۱۹ | قاهر | ۳۲۰–۳۲۲ | ۹۳۲–۹۳۴ |
۲۰ | راضی (خلیفه) | ۳۲۲–۳۲۹ | ۹۳۴–۹۴۰ |
۲۱ | متقی | ۳۲۹–۳۳۴ | ۹۴۰–۹۴۴ |
۲۲ | مستکفی | ۳۳۴–۳۳۶ | ۹۴۴–۹۴۶ |
۲۳ | مطیع (خلیفه) | ۳۳۶–۳۶۳ | ۹۴۶–۹۷۴ |
۲۴ | طائع | ۳۶۳–۳۸۱ | ۹۷۴–۹۹۱ |
۲۵ | قادر (خلیفه) | ۳۸۲–۴۲۲ | ۹۹۱–۱۰۳۱ |
۲۶ | قائم (خلیفه) | ۴۲۲–۴۶۸ | ۱۰۳۱–۱۰۷۵ |
۲۷ | مقتدی (خلیفه) | ۴۶۸–۴۸۷ | ۱۰۷۵–۱۰۹۴ |
۲۸ | مستظهر | ۴۸۷–۵۱۲ | ۱۰۹۴–۱۱۱۸ |
۲۹ | مسترشد | ۵۱۲–۵۳۰ | ۱۱۱۸–۱۱۳۵ |
۳۰ | راشد | ۵۳۰–۵۳۱ | ۱۱۳۵–۱۱۳۶ |
۳۱ | مقتفی | ۵۳۱–۵۵۵ | ۱۱۳۶–۱۱۶۰ |
۳۲ | مستنجد | ۵۵۵–۵۶۶ | ۱۱۶۰–۱۱۷۰ |
۳۳ | مستضی | ۵۶۶–۵۷۶ | ۱۱۷۰–۱۱۸۰ |
۳۴ | ناصر (خلیفه) | ۵۷۶–۶۲۲ | ۱۱۸۰–۱۲۲۵ |
۳۵ | ظاهر (خلیفه) | ۶۲۲–۶۲۳ | ۱۲۲۵–۱۲۲۶ |
۳۶ | مستنصر (بغداد) | ۶۲۳–۶۴۰ | ۱۲۲۶–۱۲۴۲ |
۳۷ | مستعصم | ۶۴۰–۶۵۶ | ۱۲۴۲–۱۲۵۸ |
طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند. آنان از تبار دهقانان خراسان بودند.
در اوایل قرن سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و به دلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد ازاسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد.
طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف درآوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند. گفته میشود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی میکردند.
در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد، باعث شد که آنها را از توجه به شرق ایران بازدارد. به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری، محمد بن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد و سرانجام در میانههای سده سوم هجری به دست یعقوب لیث سرنگون شد.
امیران خانواده طاهریان عبارت اند از:
- طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین
- طلحه بن طاهر
- علی بن طاهر
- عبدالله بن طاهر
- طاهر بن عبدالله
- محمد بن طاهر بن عبدالله
طاهریان در یک نگاه
طاهریان (۸۷۳ → ۸۲۰)

دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.«طاهریان نخستین سلسله ایرانی است که از اطاعت خلفای بغداد سر پیچید و به تشکیل دولتی محلی و تا اندازهٔ زیادی مستقل در خراسان توفیق یافت. طاهریان از خاندان امیران و سرداران ناحیهای در نزدیکی هرات به نام پوشَنگ یا فوشَنج بودند و در مبارزات ابومسلم برای روی کار آوردن بنیعبّاس شرکت داشتند. در اختلاف بین پسران هارون الرشید، امین و مأمون، طاهر پسر حسین جانب مأمون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضدّ مأمون کرد، طاهر بن حسین او را شکست داد و کشت. هنگامی که مأمون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیّت شهر، شُرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد. نوشتهاند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که میخواست با علی ابن موسی الرضا ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با او بیعت کرد! و گفت:
چون مأمون این گفته را شنید گفت:
من هر دو دست طاهر را راست میگویم تا بیعت او بر هردوی ما درست باشد.
از این جهت به طاهر لقب " ذوالیمینین " داد یعنی کسی که دارای دو دستِ راست است. بازگفتهاند که طاهر با هر دو دست شمشیر میزد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شدهاست. درسال ۲۰۷ه/۸۲۲م، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان میرود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملّی ایرانی شمردهاند.
پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او ۵۰ سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهراست که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه میآورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور بسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی دربارهٔ راه نگهداری از قناتها نوشته شد.دربارِ او محلّ رفتوآمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسیزبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»
نخست چکیدهای از سلسله طاهریان
طاهریان نخستین سلسله ایرانی هستند که از سوی حکمای عباسی بر بخشهای مهمی از ایران یعنی خراسان – هندوستان – کرمان و گرگان وبرخی از مناطق طبرستان – ری و همدان حکومت کردند قبل از این در زمان خلافت امویان حکمرانان عرب بر ایران حکومت میکردند. دولت طاهریان در حدود ۵۵ سال توانست حاکمیتی یک پارچه تشکیل دهد.
در آغاز ریشه طاهریان
طاهریان در اصل ریشه و تبار ایرانی داشتند که بنیانگذار این سلسله فردی به نام ابو طیب طاهر بن حسین بن محمد بن مصعب بن ماهان بن خزاعی است که اولین مؤسس آن به طاهر بن حسین معروف است.
چکیده از چگونگی تشکیل سلسله طاهریان به وسیله طاهر بن حسین
طاهر بن حسین از فرماندهان بزرگ عباسیان بود طاهر فرماندهی لشکر مأمون علیه برادرش یعنی امین را بر عهده داشت و طاهر با قتل امین به عنوان حاکم شام و عراق و مغرب تعیین شد اما در چند سال بعد به حکومت تمام سرزمینهای شرق بغداد که مهمترین آن خراسان بود منصوب گردید. استقلال طاهر از آنجا شروع شد که فعالیتهای خود را از جمله انداختن نام مأمون از خطبهها و منابر مساجد شروع کرد و همین کار را ادامه داد (کمی جلوتر مفصلاً توضیح داده خواهد شد).
بذر اختلاف افکنی هارون الرشید آغازی بر سلسله طاهریان
پس از این که هارون الرشید مناطق تحت سلطه خود را بین دو فرزندش تقسیم کرد با این کار بذر اختلاف افکنی دو برادر را کاشت و این سبب اعتراض مأمون شد. هارون ولایت شام و عراق را به پسرش امین و هم چنین به پسر دیگرش همدان تا نواحی شرقی ایران را خلافت بخشید. البته این موضوع به خودی خود باعث جنگ دو برادر نشد اما اقداماتی که امین یک سو گرایانه انجام میداد از جمله تحریک یکی از وزرای امین برای خلع برادرش و جانشینی پسرش موسی به جای مأمون و اثر کردن آن بر روی امین با انجام دستور این که در خطبههای مختلف پس از حمد و ستایش خدای بزرگ و بردن نام امیر امین بزرگ نام مأمون دیگر گفته نشود و نام پسرش بر منابر برده شود و مردم برای پسر او دعا کنند البته این یک کار نبود و امین علاوه بر این سازمان جاسوسی اطلاعاتی بَرید را در خراسان ایجاد کرد و هم چنین بخشهای از مناطق خراسان را به افرادی واگذار کرد بدون این مأمون را در انجام این کار مطلع کند همین کار سبب بالا گرفتن اختلافات و شروع جنگ دو برادر شد.
جنگ طاهر و ابن ماهان
امین با اولین اقدام خود ابن ماهان را به حکومت سراسر جبل منصوب کرد (جبل نام منطقهای تقریباً استراتژیک برای ایران به حساب میآمد و همدان، نهاوند، قم و اصفهان را در بر میگرفت) اما چند ماه بعد امین با فرستادن ۵۰ هزار سوار به منطقه جبل به جنگ با مأمون رفت. اما در همین زمان یکی از افراد صاحب نفوذ در دربار امین به نام فضل ابن سهل با وفاداری به مأمون و تحریک امین خواست تا ابن ماهان به جنگ برود و این موضوع در امین اثر کرد و او را به جنگ فرستاد ابن ماهان در زمانی که والی خراسان بود ظلم و ستمهای بسیاری در حق مردم خراسان کرده بود و این موضوع باعث میشد تا مردم با جدیت بیشتری با جنگ با او بروند. در همین زمان بود که مأمون نیز سردار سپاه خود را انتخاب کرد و طاهر را به جنگ با ابن ماهان فرستاد. ابن ماهان با دست کم گرفتن طاهر و اقدامات بچه گانهای که انجام داد در ری با ۴ هزار سوار طاهر روبرو شد و ضربه به شدت مهلک خورد و پس از آن با درگیریهای زیادی ابن ماهان را کشت و پس از آن بود که مأمون به او لقب ذوالمینین را داد (صاحب دو دست راست) در مورد این که چرا به طاهر این لقب را دادهاند چند روایت وجود دارد که معتبرترین آنها آن است که طاهر پرچمدار ابن ماهان را با شمشیری که بر دو دست گرفته بود ضربهای سخت بر سر او وارد میکند و او را میکشد و پرچم را به زیر میآورد.
پیروزیهای پی در پی طاهر بن حسین و سقوط امین
اما طاهر پس از این جنگ فتوحات بسیاری از جمله بر جنگهای همدان، قزوین، حلوان و اهواز را انجام داد و توانست تا به برخی از توابع اهواز مانند یمامه، بحرین و عمان چیره شود اما بعد از این طاهر از طریق را خشکی به کوفه رسید و والیان دو شهر کوفه و بصره خود را تسلیم او کردند و طاهر نیز به خاطر همین کار آنها را نکشت و علاوه بر این آنها را در همان مقام ابقا کرد سپس شهر مداین را تصرف و بغداد را محاصره کرد و پس از کش و قوسهای فراوان امین که تا رود دجله به عقب آمده بود و شکستش حتمی شده بود به دریا گریخت اما در همین هنگام طاهر به رود دجله رسید و با تلاشهای بسیار زیادی کشتی ای که امین بر آن سوار بود را با سنگ و چوب سوراخ کرد اما طاهر به همین مقدار بسنده نکرد و با پریدن به داخل آب امین را از آب سالم بیرون آورد و او را به بند کشید ولی سرانجام یکی از یاران طاهر او را کشت در ۳ سال بعد، پس از قتل امین مأمون با علی ابن موسی الرضا بیعت کرد و او را به ولیعهدی معرفی کرد اما خیلی از سرداران عباسی و موالیهای آنها از ولیعهدی او ناخشنود شدند و به اعتقاد شیعیان علی ابن موسی الرضا با خوردن انگور سمی که بوسیله مأمون تهیه شده بود کشته شد.
تأسیس حکومت طاهریان
پس از ماجرای کشته شدن علی بن موسی الرضا و ناراحتیهای مأمون از کشته شدن برادرش به وسیله طاهر و با میانجیگری وزیر وقت مأمون در عهدی با طاهر بن حسین اجازه تأسیس دولت طاهریان را از منطقه جبل تا غرب را داد و به این صورت طاهر بن حسین دولت طاهریان را تأسیس کرد اما چند ماه طاهر فوت کرد در مورد فوت طاهر موارد زیادی مطرح میشود از جمله عارضهای که در چشم او ایجاد شد عدهای بر اساس تب بسیار بالا و عدهای نیز معتقدند مکر مأمون و ریختن سم در ترسی ای که طاهر با غذایی که شکار کرده بود باعث مرگ او شده است.
نظر مأمون دربارهٔ سردار سپاه خود طاهر بن حسین
مأمون میگفت او هیچ وقت از کسی پروا نداشت و در کارها سستی نمیکرد و همیشه مردی فراتر از انتظار بود. زمانی که بغداد را فتح کرد هیچ چیزی برای خودش نخواست و شفاعت وزیران و مریدان امین را کرد از قتل بسیاری از مردم عادی توسط مأمون گذشت.
رسیدن حکومت به طلحه بن طاهر پس از مرگ طاهر
پس از مرگ طاهر حکومت به پسرش رسید در کل طلحه هفت سال حکومت کرد که مهمترین اقدامات او جنگهای بی پایان با خوارج بود که نتیجه خاصی را هم در برنداشت.
آغاز حکومت عبدالله بن طاهر
عبدالله با توجه به این که با فرزند مأمون به دنیا آمد مأمون عبدالله را مثل فرزند خود تربیت کرد و به او مانند فرزندش در کارهای مختلف دربار وظیفهای میداد و عبدالله از این نظر بسیار به ماون علاقهمند بود. از جمله کارهای مؤثر او در این دوره لشکر کشی به منطقه جزیره، فتح مصر و فتوحات دیگری در همین مناطق البته با اقتدار بود. او پس از این جنگها توانست به منطقه اسکندریه (ناحیهای در جنوب اسپانیا) برود و آنجا را فتح کند.
جنگ عبدالله با خرم دینان
خرم دینان در واقه فرقهای بودند که پس از قتل ابومسلم خراسانی بر ضد عباسیان برخاستند خرمیه در واقع نهضتی در جهت اصلاح آیین مزدک بود که عبدالله بن طاهر با آنها جنگید و آنها را شکست داد.
قیام علویان
در زمان طاهریان قیامهایی علیه آنها صورت گرفت از جمله قیام محمد بن قاسم علوی بر ضد طاهریان و عباسیان بود قاسم که از نوادگان امام چهارم شیعیان بود در نواحی خراسان قیام کرد و به دلیل اخلاق نیکویی که داشت در بین مردم بسیار مورد اعتماد بود و به راحتی مردم را قانع میکرد زمانی که در مسجد پیامبر ملازم بود تعدادی از مردم خراسان با او بیعت کردند ولی در جنگ با عبدالله شکست خورد و سپس عبدالله او را به بغداد فرستاد اما توسط یارانش از زندان فرار کرد ودیگر هیچکسی نتوانست او را پیدا کند.
قیام مازیار
اما قیام دوم قیام مازیار بود که حوادث خاصی داشت مازیار در کل با طاهریان روابط خوبی نداشت و خراج را مستقیماً به بغداد میداد همین کینهتوزیهای بین مازیار و عبدالله با دخالت افشین که یکی از سرداران معتصم بود شدت گرفت و سر انجام با کمک روستاییان و شهرنشینان در منطقه طبرستان شورش کردند ابتدا مازیار توانست بر قسمتهایی از ساری و آمل مسلط شود اما با فرستادن نیروهای بسیار زیادی از ری و بغداد از سوی معتصم مازیار محاصره شد و سرانجام دستگیر و به بغداد فرستاده شد و معتصم که از حیله گری افشین آگاه شده بود او را با افشین در بغداد روبرو کرد و پس از اقرار مازیار بر کمک افشین به او مازیار به ۵۰۰ ضربه شلاق محکوم شد که پس از تحمل ۴۵۰ شلاق مرد اما به همین صورت افشین به زندان محکوم شد ودر همان زندان چند سال بعد مرد. عبدالله بن طاهر پس از گذشت ۱۵ سال و حکومت بر مناطق مهم ایران سر انجام در نیشابور در گذشت.
رسیدن پسر عبدالله به قدرت
پس از عبدالله پسر او طاهر بن عبدالله با میانجیگری قاضی القضات دواد به جای پدر نشست در زمان طاهر اتفاقات و بلایای طبیعی به شدت در ایران اوج گرفت مانند باد سردی که از سمت ترکستان میوزید و باعث کشته شدن تعداد زیادی از مردم به وسیله بیماری زکام شد بعد از زلزلهای بسیار مهیب رخ داد و حدود شصت هزار نفر زیر آوارها جان خود را از دست دادند و در این دوران به شدت بر مردم ایران سخت گذشت.
سراشیبی سلسله طاهریان
بعد از طاهر حکومت به دست محمد بن طاهر افتاد و این فرد با خود سریها و اقدامات ساده خود باعث کوچک شدن سلسله طاهریان شد در زمان او علوان بر طبرستان، آمل، ساری و ری مسلط شدند اما پس از چند سال با فشارهای خارجی محمد بن طاهر با نیروهای بی شماری بر بسیاری از مناطق طبرستان مسلط شدند در همین زمان بود که یعقوب لیث صفار به هرات لشکر کشید و در جنگی سخت موفق به شکست آنها شد بعد از آن بود که یعقوب بر مناطق کرمان، فارس و بلخ چیره شد و دودمان طاهریان را از این ولایات برچید.
پایتخت طاهریان
پایتخت طاهریان در ابتدا شهر مرو بود که امروزه به نام ترکمنستان است اما عبدالله بن طاهر آن را به نیشابور برد.
ریشه طاهریان
طاهریان خود یک خاستگاه اصیل ایرانی و زندگی اشرافی داشتند در ضمن از منافع توده مردم نیز غافل نبودند و با مواردی مانند ترویج علم و فرهنگ و تشویق شعرا دانش وسیع و فعالیت ادبی در میان فرمانروایان جایگاه ممتازی داشتند در ضمن بیشتر امیران طاهری شاعر نیز بودهاند.
اوضاع اداری و فرهنگی طاهریان
طاهریان امیرانی بخشنده بودند و خواستههای مردم را شخصاً رسیدگی میکردند با افرادشان بسیار مهربان بودند در یکی از این موارد فضل بن محمد مسئول رابط بین مردم و امیر در هنگام انجام وظیفه خود اندکی تاخیر میکند عبدالله از او میپرسد چرا دیر کردی؟ گفت کاری شخصی داشتم مانده بودم کارم را انجام دهم یا به پیش شما بیایم و کار مردم را رسیدگی کنم در همین زمان بود که عبدالله به او دستور میدهد تو برو و من نیز کار دارم الان وقت انجام دادن این کار را ندارم بعد از این که فضل ناراحت از این که نه کار خودش را انجام داده و نه کار مردم را بیرون میآید مردم به سمت او میروند و با عجله نامههای خود را بیرون میآورند و همه نامهها را امضا شده میبینند یا در مورد دیگر عبدالله بن طاهر که به علت فتوحات و جنگهای زیادی که انجام میداد معمولاً کمتر در خراسان بود به همین دلیل یک نایبی در خراسان منصوب میکند اما این حاکم ظالم با مالیاتهای مردم کاخی مجلل برای خود میسازد و مزارع مردم را تصرف میکند تا این که روزی عبدالله به خراسان میآید و از مردم دربارهٔ حاکم سؤال میکند اما مردم سکوت میکنند در همین زمان بود که عبدالله میفهمد و دستور میدهد کاخ او را خراب و او را از مقامش برکنار و زمینهای مردم را به همراه خسارت هایشان به آنها بازمیگرداند.
ورزشهای مورد علاقه طاهریان
در زمان طاهریان شکار، شطرنج و چوگان ورزش مورد علاقه آنها بود و آنها برای گذراندن اوقات بیکاری خود معمولاً چوگان بازی میکردند.
طاهریان مبلغان آیینهای ایرانی
اما در زمان طاهریان دستگاههای اداری و لشکری به دست کارداران و دبیران ایرانی اداره میگردد از این راه شیوههای کشور داری و آیینهای کهن ایرانی هم مانند میراث ساسانیان به آنها منتقل شد. اسلام در این زمان در عمق جان مردم ریشه گرفت و زبان عربی زبان سیاست و علم بود اما زبان فارسی هم چنان در بین مردم جای داشت.
دیوان سالاری
در زمان طاهریان امور اداری توسط سازمانهایی به نام دیوان اداره میشد اما یکی از کارهای شگفتانگیز که توسط طاهر اتفاق افتاد گماشتن افرادی بود که در آن دیوان تجربهای نداشتند اما همین افراد توانستند در دیوانهایی مانند خراج (وزارت دارایی)، دیوان خاتم (دبیر خانه شاهی) و دیوانهای دیگر تسلط کامل پیدا کنند طاهر چند سال بعد در این باره میگویید من این افراد را برگزیدم تا مردان سیاست فکر نکنند افراد دیگر حق دخالت در امور مملکتی را ندارند. تعلیم و تعلم در زمان طاهریان بسیار اهمیت داشت و طاهر در عهد نامه خویش به فرزندش سفارش کرد که فقیهان و حاملان دین و عاملان به کتاب خدا را برگزینید و در کارها با آنها مشورت کنید. طاهریان به آداب و حکمتهای ایرانی توجه و گرایش خاصی داشتند و همواره چه در بغداد و چه در خراسان آیینهای کهن ایرانی را به دیگر افراد میآموختند البته این نکته نیز قابل ذکر است که بخش مهمی از کتابهای ایران در پایتخت ایران یعنی مرو نگه داری میشده است. اما در مورد مذهب باید گفت طاهریان روابط بسیار نزدیکی با شیعیان داشتند چنانکه محمد بن ابی العاس برادر زن طاهر فردی شیعی مذهب بود و بر سر شیعه با برخی عالمان و ادبیان دربار مأمون بحث میکند و آنها را در این مباحثه محکوم میکند که باعث ناراحتی و عصبانیت مأمون میشود که طاهر میانجیگری میکند. در زمان طاهریان نهادهای اصلی کشور دبیری، شرطه، برید، قضا و سپاه نام داشت که هرکدام کار مخصوص به خود را انجام میدانند. در زمان طاهریان به قیامهای علویان، طبرستان، عراق قاطعانه ایستادند و به این وسیله حمایت خود را از عباسیان اعلام کردند در ضمن در آن زمان با خوارج که مردمانی شورش گر و مفسد شده بودند به شدت برخورد کرد و آنها را نابود کرد زوال طاهریان نیز به دست یعقوب لیث صفار اتفاق افتاد که در متن به آن کاملاً اشاره شد.